نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد

خودآگاه در نسبت با ناخودآگاه بخش كوچكي از كليت روان را شامل مي‌شود كه اين بخش كوچك نيز منش و روند كلي حركت خود را از ناخودآگاه دريافت مي‌كند. يونگ كوچكي خودآگاه را با مثالي اين‌گونه شرح مي‌كند: «دوست داريم ناخودآگاه را كوچكتر از خودآگاه بدانيم، مثل آت و آشغالي كه در گوشه‌اي افتاده است. اما رؤيا تصوير كاملاً متفاوتي را نشان مي‌دهد. پسرك خودآگاه در برابر عظمت اقيانوس هيچ است.» مفهوم خودآگاه با مفهوم خود در آثار يونگ تفاوت‌هاي اساسي و عمده دارد.

شايد بتوان گفت كه خودآگاه و ناخودآگاه هر دو زيرمجموعه‌اي از گسترة بزرگ روان يعني خود است. خود براي خودآگاه مربي و آموزگار و راهنمايي دروني محسوب مي‌شود. اما بايد دانست كه خودآگاه مربي و آموزگار ديگري نيز دارد كه همان جهان يا اجتماع پيرامون انسان محسوب مي‌شود. قسمتي از خودآگاه كه وظيفة سخن‌گفتن با جهان پيرامون را دارد، از نظر يونگ صورتك خوانده مي‌شود كه در واقع چهره‌اي است كه فرد به جامعه نشان مي‌دهد و حتي مي‌شود گفت تا حدودي كاذب و ساختگي است و گاه توجه بيش‌ازاندازه و باور بي‌اندازة آن سبب اختلال رواني مي‌شود.

بايد اين نكته را دانست كه در روند تحصيل تماميت، خودآگاه بازيگري كم‌نقش‌تري است. البته رشد رواني تنها فرايندي غيرارادي و طبيعي‌ نيست و "من" ارادي جزئي از روان آدمي است. از نظر يونگ اگزيستانسياليست‌هايي كه كوشيده‌اند نقش عمده‌اي به من (خودآگاه) آدمي دهند، تنها به بيان خيال‌پردازي‌هاي آن بسنده‌كرده و در آستانة دروازة شهر عظيم ناخودآگاه حيران مانده‌اند. چنانكه به‌طور مثال پل تيليش معتقد است كه آدمي فقط در لحظة تصميم واقعاً انسان است و يا اينكه سارتر مي‌گويد كه حتي در خودفريبي، مي‌داند كه خود اوست كه خويشتن را مي‌فريبد. يونگ درواقع بدون نفي‌ خودآگاهي با اهميت بيش‌ازاندازه‌دادن به خودآگاه نيز مخالف است. به همين دليل يونگ هم‌چون فرويد بيشترين بخش از آراء خود را به مفاهيم مربوط به ناخودآگاه اختصاص مي‌دهد.

منبع: یونگ (مکتب زوریخ)

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
پيوندها